علی پروین رئیس کمیته فنی باشگاه پرسپولیس که گویا قدرتش را در این تیم از دست داده، در گفت و گویی تازه به جای فوتبال، از زندگی شخصی اش گفت
به گزارش ستاره ها؛ او بعد از اتمام ماه مبارک رمضان از سفره افطاری معروفش گفت: «الان یه 15، 16 سالی هست که سفره افطار ما در دفتر کارمان به راه است. حسن این سفر ما هم این بوده که نیازی نیست کسی را دعوت کنیم. هر کس دوست داشته باشد می تواند بیاید. به قول معروف می گویند اگر یک روزه دار را افطاری بدهی، ثوابش خیلی زیاد است. به خاطر همین من تا زنده باشم، دوست دارم این سفره افطار ما به راه باشد. در سال های بعد هم افطار می دهیم و هر کس دوست داشت می تواند پیش ما بیاید.»
بحث که به خورد و خوراک کشیده شد، علی پروین سریع رفت سراغ غذای مورد علاقه اش: «خب من عاشق آبگوشتم، مخصوصا آبگوشت های مامان نصرت.»
ناخواسته بحث در ادامه به قدیم ها می رود، یعنی زمانی که علی پروین شب ها با توپ فوتبال می خوابید. سلطان قرمزها اما ترجیح می دهد از همین حال بگوید: «هر کسی یه عشقی داره. همین الان نوه من شب ها با توپ می خوابه. در زعفرانیه هم که بودیم، همین محمدمان شب ها توپ را بغل می کرد و می خوابید. یه نوه هم دارم به اسم نازگل که از فوتبال بدش می آید و اصلا طرف توپ نمی رود و شب ها با عروسکش می خوابد.»
وقتی از پروین درباره رمز محبوبیتش می پرسند، لبخندی می زند و پاسخ می دهد: «ما با مردم بزرگ شدیم. در اتاق مان هم رو به کسی بسته نیست. هرکس کمکی بخواهد می تواند پیش ما بیاید. تا آنجا هم که بتوانیم به مستضعف ها کمک می کنیم. بابا طرف 3 میلیون بدهکار است گوشه زندان خوابیده. آدم باید به آنها کمک کند. فکر کنم چون ما به این مسایل توجه داریم، بین مردم محبوب هستیم.»
پروین از مردم هم چنین خواسته ای دارد: «انصافا اگر از دست آنها هم کاری برمی آید برای مستضعفان بکنند که ثواب دارد.»
رئیس کمیته فنی پرسپولیس در ادامه به قدیم ها می رود. وقتی از او می پرسند بچه محله غریبان هستید، می گوید: «حالا شوما از کجا فهمیدی غریبان؟ بابا این خبرنگارها رفتن ته زندگی مارو در آوردن. درست گفتید، من در کوچه غریبان به دنیا آمدم. آنموقع ها ما اصلا به قهرمانی و فوتبالیست شدن فکر نمی کردم. وقتی سنم بالا رفت و 7،8 سالم شد از پارچه های ریش ریش توپ درست می کردیم و روپایی می زدیم. کم کم توپ های پلاستیکی آمد که انموقع 10،11 سالم بود. بعد خانه را عوض کردیم و رفتیم عارف و از آنجا زمین خاکی شروع شد...»
پروین اعتراف می کند برادرش محمود نقش زیادی در فوتبالیست شدن او داشت: «ایشان الان در بازار جواهری دارد. یادش به خیر. خدا مامان نصرت را بیامرزد. آنموقع ها در عارف تیم محلی داشتیم و من لباس ها را جمع می کردم و می بردم خانه که او بشوید. مادرم می گفت آخه علی من دیگر چقدر پیراهن بشورم؟ خسته شدم. محمود آقا همان موقع از من حمایت می کرد. کم کم که رفتیم تیم باشگاهی، دیگر این بحث ها نبود. خدا پدر و مادر همه را بیامرزد. الان هم هر وقت مشکلی پیش می آید و بی پول می شوم می روم بهشت زهرا سر خاک مامان نصرت و می گویم به دادم برس!»
او درباره دوچرخه معروفش هم می گوید: «یک شب رفتم خانه دیدم داداش محمود برایم یک دوچرخه خریده. تا 4،5 صبح در خیابان بودم و دوچرخه سواری می کردم. با دوچرخه شیرین کاری هم می کردم که مردم دورم جمع می شدند و نگاه می کردند!»
می گویندعلی پروین در بچگی هایش خیلی شر بود. سلطان هم قویا این مسئله را تائید می کند: «مامان نصرت خدا بیامرز می گفت این علی همان موقع که به دنیا آمد، دستش در آبگوشت بود! او به من می گفت تو خیلی اذیتم کردی که شدی علی پروین و حالا داری جبران می کنی. وقتی ما قهرمان آسیا شدیم همه خیابان را چراغانی کردند. بعد که می خواستم ازدواج کنم مامان نصرت گفت نمی گذارم. اینهمه برایت خیابان را چراغانی کرده اند، دیگر چرا عروسی بگیری؟! الان هم خیلی دوست داشتم مامان نصرت و پدرم زنده بودند.»
:: موضوعات مرتبط:
اخبار فوتبالی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 404